ماشین ظرفشویی

اوایل که ماشین ظرفشویی خریدم خیلی خوشحال بودم، فکر می کردم چقدر از حجم‌کارم کم می شود. فکر می کردم از شر کارهای خانه خلاص می شوم و میروم دنبال کارهای مورد علاقه ام. البته خیلی کمک بزرگی بود و هست و واقعا الان بدون ماشین ظرفشویی زندگی برایم غیر ممکن است. اما باز هم انگار کافی نیست. ماشین ظرفشویی خودش بلند نمی شود ظرفها را از اطراف خانه جمع کند، تمیز کند و داخل خودش بگذارد. ماشین ظرفشویی لباسها را در ماشین لباسشویی نمی اندازد و بعد از شستن آنها را پهن نمی کند. ماشین ظرفشویی گردگیری نمی کند، جارو نمی کند، آشپزی نمی کند، حواسش به درس و مشق بچه ها نیست، برای تک تک کاستیهای بچه ها غصه نمی خورد، شبها از اضطراب میزان رشد قدی، مشکلات درسی و هزار تا مشکل دیگر بچه ها از خواب نمی پرد، ماشین ظرفشویی فقط ماشین ظرفشویی است، انتظار من ازش زیاد بود. ماشین ظرفشویی تکلیفی که برایش تعیین شده را بخوبی انجام می دهد اما هنوز خیلی چیزها باید اختراع شود تا وقت و فکر یک زن آزاد شود. هزار تا مسئولیت ریز و درشت که نمی گذارد تمرکز کند، خیلی وقتها ناگزیر است گذشت کند تا کارهای خانه لنگ نزند و بقیه اعضای خانواده در آرامش به کارهایشان بپردازند. 

مادرم ماشین ظرفشویی دارد اما هنوز فقط روزهایی که مهمان دارد از آن استفاده می کند. مادرم فکر می کند ماشین ظرفشویی تمیز نمی شوید یا شاید هم حوصله اش نمی کشد ظرفها را تمیز کند و در ماشین بچیند. مادر شوهرم هم به ندرت استفاده می کند چون  فکر می کند ماشین ظرفها را خراب می کند. این همه علاقه زن های سنتی یا نسل قبل از خودم به انجام کارهای خانه با دست خودشان را درک نمی کنم. مادرشوهرم لوبیا سبزها را با دقت خرد می کند تا اندازه شان متناسب باشد، برای هر خورشت نوع خاصی سیب زمینی سرخ می کند که با خورشت دیگر متفاوت است. 

تمام زندگی خیلی از زنهایی مثل من که دوست دارند رشد کنند (حداقل در جامعه ما از بقیه جاهای دنیا خبر ندارم) یک کوشش است، کوششی برای متعادل کردن اینهمه مسئولیت تا نه یک مادر فداکار باشند و نه یک زن خودخواه. کوششی برای اینکه از میان اینهمه کارهای ریز و درشت و پراکنده که باعث عدم تمرکز می شود، از میان اینهمه پهن کردن ها و جمع کردن ها که حتی طبق قوانین فیزیک هم «کار» به حساب نمی آید، هویت خودشان را بیابند و کاری فراتر از روزمرگی انجام دهند. تمام زندگی خیلی از زنها یک کوشش است تا به این حجم از پراکندگی فائق آیند و رشد کنند.