داستان نویسی

چند ماهی مشغول نوشتن رمانی بودم. 6 ماه مداوم نوشتم اما وقفه ای پیش آمد و 6 ماه هست که کار را متوقف کرده ام. چند روز پیش برای اینکه کسی را پیدا کنم که به من انگیزه ادامه دادن بدهد تصمیم گرفتم به دو سه نفر آدم مورد اعتماد بدهم که بخوانند و برای ادامه راهنماییم کنند. تا وقتی دختر عمویم که اولین داوطلب بود بخواند استرس زیادی داشتم، حتی دلم نمی خواست نظراتش را بشنوم. زمانیکه داستان را می نوشتم فکر می کردم خیلی عالی است اما از وقتی تصمیم به ارائه حتی به آدمهای مورد اعتمادم گرفتم ترس تمام وجودم را گرفته بود. اگر بنظرشان خیلی مزخرف باشد چه؟ اگر به نظرشان حوصله سربر باشد و نتوانند تمامش را بخوانند چه؟ اصلا چه قضاوتی درباره من که اینها را نوشته ام خواهند کرد؟ من که موقع نوشتن آنقدر اعتمادبنفس داشتم واقعا فکر نمی کردم زمان ارائه به دیگران تا این حد اعتماد بنفسم پایین بیاید.

بهر حال تمام شد و الان تقریبا می دانم که از نظر دختر عمویم خیلی عالی نبوده اما اینکه حداقل یک نفر داستان من را تا انتها خوانده است به من اعتماد بنفس دوباره داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *